بنیان

 

                 از پیش‌ترها هرازگاهی از کتابی سخن می‌رفت و بسیاری از چاپ -و در مواردی حتی از نوشته شدن یا ترجمه‌ی- آن متعجب می‌شدند و بر این ماجرا، سایه‌ی تنبلی کتاب‌خوان شاید همانقدر گسترده بود که اطلاع‌نارسانی.

تازه‌های نشر، بسیاری، در جایی معرفی نمی‌شده و برای همیشه به کنج کتابفروشی‌ها یا انبارها ‌می‌رفته‌اند و قدیمی‌ترها نیز که طبعا باید در کتابشناسی‌ها و مانند این‌ها جایی می‌داشته‌اند، گاهی از یاد برده شده‌اند. تجربه‌های کم، ولی گرانقدر صورت‌گرفته در زمینه‌ی کتابشناسی معمولا -نه به دلیل کم‌کاری گردآورنده، که به دلیل کمبود مستندات یا در دسترس نبودن نسخه‌ای از کتابی- کامل نبوده و افزون بر این، در بسیاری موارد، از دسترس کتاب‌خوان به دور بوده‌اند؛ گاهی نیز خواننده، خود را از مراجعه به چنین منابعی بی‌نیاز دیده و یا این مراجعه را به هر دلیل، از جمله جدی نبودن کار خود، پرزحمت و بی‌ارزش انگاشته است. باری، تنبلی کتاب‌خوان بود و اطلاع‌نارسانی؛ یکمی را، به خودی خود، چاره‌ای نبود و بنیان پاپریک، کوششی بود برای یافتن کلیدی بر قفل دومی ـو قطعا نه کم‌تاثیر بر یکمی، اگر که گشوده می‌شد.

پاپریک را جایی گذاشتیم برای شناساندن کتاب و پاسخ دانایی به جستجوی کتاب‌خوانی در پی کتابی یا نوشته‌ای؛ دیگر کارهای شدنی در راهی که پاپریک به آن می‌رود، همه بسته به یاران آن خواهد بود و رایشان و یاریشان. 

 و ... می‌شد که برای این کار، روزهایی را به انتظار قالب و طراحی مناسب، سرویس‌دهنده‌ی کارآمد و بسیار چیزهای دیگر نشست و می‌شد که به راه افتاد و در میان راه، ‌آرام آرام، آن را به شایسته‌ی خود نزدیک کرد؛ دومی را برگزیدیم.

...نوبت شماست. کتابی را بشناسانید یا سراغ کتابی یا بودنش را بگیرید؛ حتما کسی، جایی، منتظر است برای خواندنش یا پاسخ دادنش. بنویسید.