پاپریک

جایی برای کتاب و ناوابسته‌ی هر جایی

پاپریک

جایی برای کتاب و ناوابسته‌ی هر جایی

 

شب هول، هرمز شهدادی، چاپ اول، زمان، ۱۳۵۷

                               

 

به صیغه‌ی اول شخص مفرد، مهشید امیرشاهی، چاپ اول، بوف، ۱۳۵۰

مجموعه پنچ داستان:

-لابیرنت

-پیتون پلیس

-نام، شهرت، شماره‌شناسنامه

-پیکان پلیس

-خورشید زیر پوست آقا جان

 

 

برای ایرانیان بیرون ایران

 

کسی، گوشه‌ای، فارغ از همه قیل‌و‌قال‌ها، کار قابل تحسینی انجام می‌دهد؛ کتاب‌هایش را امانت می‌دهد به کسانی که بیرون از ایران هستند؛ تنها و تنها به این شرط که آنها، پس از خواندن، آن را به کس دیگری امانت دهند؛ یعنی شما می‌توانید از میان کتاب‌های موجود، هر چه دوست دارید انتخاب کنید و در اولین فرصت بخوانید. چیزی بهتر از این هم پیدا می‌شود؟ نه وقتی برای خرید خواهید گذاشت، نه هزینه‌ای؛ تنها زحمت، درخواست کتاب است، خواندن آن و  یافتن کسی که پس از شما بخواهد بخواندش!

سپاس نگار عزیز برای همه‌ی زحمتی که در این راه می‌کشد.

فیلمنامه‌های ترجمه‌شده‌ی اینگمار برگمان

 

-چهره به چهره، اینگمار برگمان، مهشید زمانی، کتاب سیامک، چاپ نخست، پاییز ۱۳۷۶، ۳۳۰۰ نسخه

 

-همچون در یک آیینه، اینگمار برگمان، هوشنگ طاهری، رز، چاپ اول ۱۳۴۶ (چاپ دوم ۱۳۴۹)

 

-توت فرنگی‌های وحشی، اینگمار برگمان، هوشنگ طاهری، سازمان انتشارات اشرفی، چاپ دوم، ۲۵۳۶

 

 -سکوت، اینگمار برگمان، پرویز تاییدی، پرچم، چاپ دوم، مرداد ۱۳۴۹، ۱۵۰۰ نسخه

 

 -سونات پاییزی، اینگمار برگمان، بهروز تورانی، مینا، چاپ اول، بهار ۱۳۷۲، ۳۳۰۰ نسخه

 

-شش صحنه از یک ازدواج، اینگمار برگمان، گلی امامی، پیام، چاپ اول، ۲۵۳۵

 

-مهر هفتم، اینگمار برگمان، هوشنگ طاهری، رز، چاپ اول، ۱۳۵۰

 

-نور زمستانی، اینگمار برگمان، ایرج کریمی، نی، چاپ اول، ۱۳۷۹، ۳۳۰۰ نسخه

 

-فانی و الکساندر، اینگمار برگمان، مهسا ملک مرزبان، نی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ۳۳۰۰ نسخه

 

-شرم، اینگمار برگمان، کامیار محسنین، قطره، چاپ اول، ۱۳۸۳

 

-تخم مار، اینگمار برگمان، اختر اعتمادی، دنیای مادر، چاپ اول،‌ ۱۳۶۹،‌ ۲۳۰۰ نسخه

 

-شرم و لبخندهای یک شب تابستانی، اینگمار برگمان، غلام‌رضا صراف، دیگر، چاپ اول،‌بهار ۱۳۸۴، ۳۰۰۰ نسخه

-فریادها و نجواها، اینگمار برگمان، بهرام ری‌پور، مجله سینما ۵۲، شماره‌ ۶

-

 

بنیان

 

                 از پیش‌ترها هرازگاهی از کتابی سخن می‌رفت و بسیاری از چاپ -و در مواردی حتی از نوشته شدن یا ترجمه‌ی- آن متعجب می‌شدند و بر این ماجرا، سایه‌ی تنبلی کتاب‌خوان شاید همانقدر گسترده بود که اطلاع‌نارسانی.

تازه‌های نشر، بسیاری، در جایی معرفی نمی‌شده و برای همیشه به کنج کتابفروشی‌ها یا انبارها ‌می‌رفته‌اند و قدیمی‌ترها نیز که طبعا باید در کتابشناسی‌ها و مانند این‌ها جایی می‌داشته‌اند، گاهی از یاد برده شده‌اند. تجربه‌های کم، ولی گرانقدر صورت‌گرفته در زمینه‌ی کتابشناسی معمولا -نه به دلیل کم‌کاری گردآورنده، که به دلیل کمبود مستندات یا در دسترس نبودن نسخه‌ای از کتابی- کامل نبوده و افزون بر این، در بسیاری موارد، از دسترس کتاب‌خوان به دور بوده‌اند؛ گاهی نیز خواننده، خود را از مراجعه به چنین منابعی بی‌نیاز دیده و یا این مراجعه را به هر دلیل، از جمله جدی نبودن کار خود، پرزحمت و بی‌ارزش انگاشته است. باری، تنبلی کتاب‌خوان بود و اطلاع‌نارسانی؛ یکمی را، به خودی خود، چاره‌ای نبود و بنیان پاپریک، کوششی بود برای یافتن کلیدی بر قفل دومی ـو قطعا نه کم‌تاثیر بر یکمی، اگر که گشوده می‌شد.

پاپریک را جایی گذاشتیم برای شناساندن کتاب و پاسخ دانایی به جستجوی کتاب‌خوانی در پی کتابی یا نوشته‌ای؛ دیگر کارهای شدنی در راهی که پاپریک به آن می‌رود، همه بسته به یاران آن خواهد بود و رایشان و یاریشان. 

 و ... می‌شد که برای این کار، روزهایی را به انتظار قالب و طراحی مناسب، سرویس‌دهنده‌ی کارآمد و بسیار چیزهای دیگر نشست و می‌شد که به راه افتاد و در میان راه، ‌آرام آرام، آن را به شایسته‌ی خود نزدیک کرد؛ دومی را برگزیدیم.

...نوبت شماست. کتابی را بشناسانید یا سراغ کتابی یا بودنش را بگیرید؛ حتما کسی، جایی، منتظر است برای خواندنش یا پاسخ دادنش. بنویسید.